زرچاشت؛ طربافزای تو زر بایستی
مادهی کمیاب و ارزشمندی را به نام «زرچاشت» در دستمان مجسم کنیم. برای چشیدن آن حسی داریم؟ احتمالا تجربهاش برایمان اتفاقی ناب و بکر خواهد بود؛ انگار که بدن این عنصر غذایی ارزشمند را کم آورده و ناخودآگانه ما را به سمتش فرمان میدهد.
زرچاشت ساوا، خوردنیهایی باارزش و کمنظیر هستند که هر از چندی رو میشوند. آنها در اوج میرسند، کمی طربافزایی میکنند و در اوج میروند؛ از این رو، با بقیهی محصولات فصلی تفاوت دارند.
آنها کمترین فشار حاصل از فرآوری را میبینند؛ به همین دلیل طعم غنی و بافت تازه و دلبرشان تمنای ما را زیادتر میکند.
زرچاشتها از آن گوهرهای کمپیدایی هستند که برای تجربه کردنش مدتها صبر میکنیم و نزدیک به خوردنش که شد شمارش معکوس راه میاندازیم.
این طور است که میفهمیم طبیعت تصمیم گرفته زرچاشتهای کمیاب خود را به شکلی به ما پیشکش کند که برای امتحان کردن طعم و مزهی طبیعیاش احساس قدردانی و ارادت بیشتری به آن پیدا کنیم.
زرچاشتهای ساوا هرچند عمر تولید و مصرفشان کوتاه است اما کاملا متنوعند و از میوه و دانینه تا محصولات پروتئینی را بنا به زمانش شامل میشوند.
این محصولات کمیاب را واقعا نمیتوانیم از فروشگاهها و میدانهای ترهبار گیر بیاوریم.
ما مثل زرگرها، باید قدر زر را به وقتش بدانیم. حوصله کردن برای خوردن مقداری از آن زرچاشتها میارزد.
وقتی به دستمان رسید، میتوانیم آن وقت کوتاه را به فرصتی ناب تبدیلش کنیم. امروز و فردا تجربهاش میکنیم، طعمش را به خاطر میسپاریم و زیرلب شعر خاقانی را زمزمه میکنیم که «غم عشقت طربافزای من است/طربافزای تو زر بایستی».